خر عاشق
خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان تورامن دوست دارم بهتر از جان
زبین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود وپشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دوچشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من به زیبائی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه
خریداری نمودند یک طویله همان طوری که رسمش است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید وصال عقد ایشان را نمائید
دوشیزه خرخانم آیا رضائی؟ به عقد این خر خوش تیپ در آیی؟
یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم بهرگل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید خرخانم سرش یکباره جنبید
خران عرعرکنان شادی نمودند به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی وشادمانی برای این دو خر در زندگانی
یادگاری یادت نره ( ) | عاشق کیست |